۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

روز مهندس، نرو بمان- جهت ثبت در تاریخ

شب سیاه و چشم بیدار
شب سیاه و سایه تار
شب سیاه و باد و باران
شب سیاه و ماه پنهان
نرو بمان

ما به سایه‌های روی دیوار
ما به ابرهای تیره و تار
ما به کافه‌ها و دود سیگار
ما به شب‌های تار دل بستیم

ما به خنده‌های زیر بارون
ما به صبح باغ بهارون
ما به بیداری شبانه
ما به خواب روزها دل بستیم

بهار ما گذشته شاید
بهار ما گذشته انگار
بهار ما گذشته شاید

گذشته‌ها گذشته انگار

پالت- نرو بمان
5 اسفند ماه 1392 :)


۱۳۹۲ بهمن ۲۳, چهارشنبه

زمان مقوله‌ی عجیبی‌ست



زمان مقوله‌ی عجیبیه..
سر ِ وقت بودن ِ آدما...
وقت گذاشتنشون برای بقیه
وقت‌ها رو با هم تقسیم کردن...
وقت کم آوردن..
نهایت ِ تلاش برای وقت گذاشتن، اما ناتوان بودن و درمانده شدن
وقت گذاشتن برای اغلب ِ چیزها به جز چیزایی که دوست ندارن یا براشون جذابیتی نداره و فقط از روی اجباره..

آدمی باید با وقت کنار بیاد. با وقت خودش، با وقت بقیه...



۱۳۹۲ بهمن ۱۷, پنجشنبه

برف

امشب، همون چند دقیقه‌ی کوتاهی که بین برفا راه رفتیم و برفای پودر شده رو سرمون ریختیم و ذوق کردم و خندیدیم و...
همون چند دقیقه رو باید ثبت کرد و تا مدتها باهاش انرژی گرفت. :)