۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

محرم‌های خانه پدری

مثلن من دلم برای همین نوحه خوان ِ هیئتی که سال به سال میره ته کوچه‌مون، تنگ میشه. برای همون آخر ِ مراسمشون که مثل کودکستانی‌ها، امام اول دوم سوم رو میگه: امام اول، همه میگن علی، آنکه شهید شد: علی- مظهر دین شد: علی، بعد اینو برای امام دوم و سوم هم تکرار می‌کنه با این تغییر که برای امام سوم با تفاسیر و سوز و گداز بیشتری کلمات رو ادا میکنه و طبل و سنج هم محکم‌تر به هم خورده میشن و خلاصه تمام ِ آژیرهای ماشین‌های کوچه به صدا در میان.

ولی مطمئنم دلم برای اینکه همسایه آپارتمان روبه رویی یه گوسفند بدبخت رو وسط کوچه بکشه و گوسفند در حالیکه سرش کنده شده هنوز از ته جونی که براش مونده دست و پا بزنه، تنگ نمیشه. یا . بعدش هم شیلنگ رو از پارکینگ می‌کشن وسط کوچه که خون رو از اون وسط بریزن تو جوب آب ما.. اینا دل تنگ شدن داره؟ چه سنت مسخره‌ای... حتمن باید جلو چشم ملت این کارو بکنن؟ ببرید نذرتون رو تو یه قصابی ادا کنید نه وسط محل عبور و مرور مردم و ماشینا...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر