رفتم خواجه نصیر برای دفاع یکی از دوستانم. آخر دفاع چند تا از بچه های قدیم دور هم جمع شدیم و عکس میندازیم و حرف میزنیم. میم بهم میگوید خدایی خواجه نصیر بهتر از اون امیرکبیر نیست؟ خوبه دانشگات؟
بعد من یکجوری با نیش باز بهش گفتم اوووووووم خوبه. برگشته رو به بچه ها میگوید هه این دختر که خوش میگذرونه هر جا باشه. الان لابد رفته یه انجمن فیلم زده داره حالشو میبره و... میخندیم. میگویم ترم اول برام سخت بود هیشکی رو نمیشناختم و محیط جدید و...، الان ولی راضیم. همه تقریبن آشنا هستند، به حدی رسیدم که وقتی طبقه شش راه میرم هی باید سلام کنیم و احوالپرسی و... تو پارتیشن هم که مسخره بازیها و استرس های مشترکمان هست و خلاصه خوب است.
بعد میبینم چه همه چیز فرق کرده. چقدر دلم میخواهد پ هم زودتر کنکورش را بدهد، که خوب بدهد و خیلی راضی باشد از نتیجهی تلاشهایش. که همینجا ور ِ دل خودمان بیاید و هی تجربههای من و ک را بگیرد و دور همی بخندیم.
حالا اینها به کنار برایم حرفهای میم جالب بود. تصورش از من، که همان آدم unstable هستم و ... خوب که نیگا کنی همه چیز ِ این دنیا جالبه :ی
بعد من یکجوری با نیش باز بهش گفتم اوووووووم خوبه. برگشته رو به بچه ها میگوید هه این دختر که خوش میگذرونه هر جا باشه. الان لابد رفته یه انجمن فیلم زده داره حالشو میبره و... میخندیم. میگویم ترم اول برام سخت بود هیشکی رو نمیشناختم و محیط جدید و...، الان ولی راضیم. همه تقریبن آشنا هستند، به حدی رسیدم که وقتی طبقه شش راه میرم هی باید سلام کنیم و احوالپرسی و... تو پارتیشن هم که مسخره بازیها و استرس های مشترکمان هست و خلاصه خوب است.
بعد میبینم چه همه چیز فرق کرده. چقدر دلم میخواهد پ هم زودتر کنکورش را بدهد، که خوب بدهد و خیلی راضی باشد از نتیجهی تلاشهایش. که همینجا ور ِ دل خودمان بیاید و هی تجربههای من و ک را بگیرد و دور همی بخندیم.
حالا اینها به کنار برایم حرفهای میم جالب بود. تصورش از من، که همان آدم unstable هستم و ... خوب که نیگا کنی همه چیز ِ این دنیا جالبه :ی
:)) بب، اگه بشه چی میشه :*
پاسخحذفب ب :):*
حذف