من آدم ِ سیاست نیستم، یا بهتر بگویم آدم سیاسیای
نیستم، سیاسی بودن تعریفی دارد که شاملام نمیشود.من بیشتر از هر چیز آدمی احساساتی هستم که گاهی شخصیت ِ گریهبکنام قالب میشود. ترجیح میدهم بنشینم و
خبرهای خوب را ببینم و تا خرخره امیدوار شوم. تقویم را نگاه کنم و هی خط بزنم تا
به روز موعود نزدیک شوم.. روزنامهها را ببینم، خبر از احتمال آزادی ببینم، خبرهای
خوب دیگر را دنبال کنم، عکس برادرش را روی صفحه اصلی ببینم و ذوق کنم... من آدمیام
که بذر هویت در وجودم کاشته شده...
یکهو روز موعود میرسد و نه تنها اتفاقی نمیافتد بلکه
خبرهای تلخ جایگزینش میشود. طبعن حصار امیدی که ازش برای خودم محافظی ساختهام میشکند،
تهی میشوم و بعد آن شخصیت پنهانم قالب میشود و... حالا این من، دیگر من نیست، باید خود را بیابد و بازسازی شود و یاد بگیرد همه چیز را خوب نبیند و..
پ.ن: عید غدیر، مادر و پدری که همچنان در حصر به سر میبرند و شاهد ضرب و شتم فرزندانشان هستند...
پ.ن2: خوشبینانه که نگاه کنم به زودی تیمی برای بررسی وضعیت تشکیل خواهد شد و این موضوع بهانهای خواهد بود تا روحانی، سران در حصر را آزاد کند.
پ.ن2: خوشبینانه که نگاه کنم به زودی تیمی برای بررسی وضعیت تشکیل خواهد شد و این موضوع بهانهای خواهد بود تا روحانی، سران در حصر را آزاد کند.
* برگرد سفر طول کشید، ای نفس سبز، تا کی دل من چشم به در داشته باشد.... صدای رضا یزدانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر