فردا روز آخریه که میرم کارخونه...
این 2.5 ماهی که اونجا بودم بسیار هیجان انگیز بود. خیلی چیزای جالب و خوبی یاد گرفتم.. با فضا و آدمای خوب و جذابی آشنا و دوست شدم.
اما محلش دور بود.. یه جورایی از زندگی میفتادم وقتی میرفتم میومدم. از خستگی ولو میشدم.. بعد اینکه من آدم کارهای روتین نیستم. یعنی اگر چیزی تکراری شود ممکن است اولش خوشال باشم که چه راحت، اما سه چار روز بعد اعصابم به هم میریزد و دلم دغدغهی جدید میخواهد....
به جرات میگویم تجربهی کاری این دو و نیم ماه، از بهترین تجربههای سالهای اخیر بود. آدمی باید این تجربه های ناب و روزای جذاب را در کارنامهی زندگیش ثبت کند. :)
این 2.5 ماهی که اونجا بودم بسیار هیجان انگیز بود. خیلی چیزای جالب و خوبی یاد گرفتم.. با فضا و آدمای خوب و جذابی آشنا و دوست شدم.
اما محلش دور بود.. یه جورایی از زندگی میفتادم وقتی میرفتم میومدم. از خستگی ولو میشدم.. بعد اینکه من آدم کارهای روتین نیستم. یعنی اگر چیزی تکراری شود ممکن است اولش خوشال باشم که چه راحت، اما سه چار روز بعد اعصابم به هم میریزد و دلم دغدغهی جدید میخواهد....
به جرات میگویم تجربهی کاری این دو و نیم ماه، از بهترین تجربههای سالهای اخیر بود. آدمی باید این تجربه های ناب و روزای جذاب را در کارنامهی زندگیش ثبت کند. :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر