آدمی هم گاهی تسلیم میشود. میگوید
تسلیم و بعد منتظر میشود ببیند سرنوشت لعنتی چه چیزی برایش رقم میزند. فقط
منتظر. میفهمی؟ منظورم این است که اگر تصمیمت تسلیم بود، حق نداری بنشینی برایش
مویه کنی. به کارهایت برس، هر موقع زمانش رسید اگر لازم بود برایش مویه کن و دست و
پا بزن. اما الان حق کم آوردن نداری.
تسلیم! اما
انقدر کار برای انجام دادن هست که تسلیم برابر آنها خود ِ شکست خواهد بود. میخواهم
بگویم همیشه چیزی برای از نو شروع کردن هست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر