حقیقت ِ امر این است که من یک موقعهایی از نقطه گذاشتن برای پایان واهمه داشتم. باورم نمیشد با یک نقطه به راحتی بتوان چند سال دوستی را تمام کرد. باهاش جدال میکردم. بعدتر انگار که عادت کرده باشم به این مدل نقطهها... اگرچه هضمش برایم سخت بود اما دیگر جدالی سخت در کار نبود...
هر چقدر هم که فکر کنم نقطهگذاری هنوز هم که هنوز است برایم راحت نیست. هضم شدنی نیست، حتی تصورش هم گلویم را از بغض خفه میکند...
هر چقدر هم که فکر کنم نقطهگذاری هنوز هم که هنوز است برایم راحت نیست. هضم شدنی نیست، حتی تصورش هم گلویم را از بغض خفه میکند...