۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

آرمان سبز


  در این سرمای استخوان سوز سخن گفتن دشوار است. آن هم در چهار دیواری تنگی که ما را نمی‌خواهد. سخن گفتن‌مان، فکر کردنمان، آرزوهایمان و حتی بودنمان را. با این همه شاید همین تلاش‌شان برای خاموش کردنمان باشد که وا می داردمان به اثبات هنوز زنده بودن‌مان، و اصرارشان در تهدید کردنمان بدون هیچ احساس مسولیت در برابر قانون و وجدان انسانی. برای حاکم کردن خفقان مرگ‌آور تشویق می‌شوند و پاداش می‌گیرند.
 به خاطر آرمان‌هایمان مبارزه می کنیم و این نه فقط زاییده انسان بودنمان، که لازمه‌ی هویت ماست. نه می‌توانیم و نه می‌خواهیم از خودمان یا دیگری قهرمان بسازیم و اصلا ماهیت جنبش سبزمان و مبارزه‌مان در همین تکثر و حرکت گروهی و دسته جمعی‌اش است. حرف تازه‌ای نیست. تنها یاد آوری به خودمان است برای فراموش نکردن انسانیت و شجاعت. و فریاد کرن حقوق‌مان و این که تنها راه بقایمان مبارزه است..
***
نوشته شده به تاریخ 27 شهریور 88... چقدر فرق داشتم. یه جور خوشحال ناامید ِ الکی امیدوار ِ خنده‌دار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر