۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

پلک‌ام درد می‌کند

فیلم fountain را دیده‌اید؟ آهنگ first snow را از دیروز گذاشتم و هی تکرار و تکرار.
اما الان هی تکرار و اشک. راستش را که بگویم شاید از ترس باشد. از خواب این شب‌هایم. ترس برم میدارد از فکر کردن بهش. این شبها یکی از کابوس‌هایم جنگ است. مهاجرت است. اینکه چند سال قبل از زندگی در اینجا چنین حسی نداشتم و حالا هی ترسم برم میدارد و می‌برد به فکر، دردناک است.
حالا هی این آهنگ میرسد به زمان اوجش و اشک‌های من یواش یواش می‌ریزند.. اشک‌هایم اوج می‌گیرند وقتی میبینم پ وبلاگش را آپ کرده و... پووووووف... آهنگ برای بار چندم در یک ساعت اخیر که رسیده‌ام خانه اجرا می‌شود و...

پ.ن: پلک چشمم درد می‌کند. میسوزد. خارش دارد. حساسیت؟ شاید از این باشد که دیشب هی گریه کردم، که میدیدم خواب بوده اما باز گریه و... یگر حتی میترسم از خود ِ این روزهایم.... آهنگ قطع شد..

۲ نظر: