۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

این شهر، گردگیری می‌طلبد

1- میدونی فاز الانم کم آوردن نیست، حتی خستگی هم نیست. یه جور امید به نتیجه گرفتن از کارای شبانه روزی سر ربات که یه موقع‌هایی از فرط خستگی و استیصال و سر و کله زدن با آدما، به سیم آخر می‌زنم و قاطی می‌کنم و دپسرده میشم... و یه موقع‌هایی هم با سین لیوان چایی رو پر می‌کنم و میرم کنار ربات میشینم و آروم آروم تک تک خطهای کد رو چک می‌کنم و ایده می‌زنم...‏

2- بعد از چند روز لاک می‌زدم. همین ینی یه جای کار می‌لنگه.. در چند سال اخیر سابقه نداشته من هفت روز پشت سر هم لاک نداشته باشم... شده که بی حوصله باشم و تجدیدش نکرده باشم، یا مثلن لاک سفید یا بی روح یا فقط یه طراحی ساده رو ناخن باشه، اما بی لاک نه... خلاصه شب خیلی سرخوشانه اومدم لاک بزنم صدای اخبار میومد، اینکه فلانی گفته تو کویر دارن بمب هسته ای میسازن و اگه اسرائیل بخواد حمله کنه امریکا کمکش میکنه و... بعد از بودجه احمدی نژاد میگه و پولی که کم اومده و روزایی که دوباره شبیه به هشت سال جنگ دفاع "مقدس" شده و...!!
من؟ به لاک زدن ادامه میدم و میگم این خبرم مث تموم خبرای سیاسی بد این روزها... عادی شدن... به قول خانوم ِ پیر و جذاب ِ تو ماشین: گرد مرده پاشوندن رو این شهر...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر