آدم یه روزایی باید بمونه خونه، بشینه و با مامان فیلم یه حبه قند رو ببینه و با هم سر هر صحنهی فیلم، هی یاد دور هم جمع شدنای خونه پدربزرگ و بچگی رو کنه و بعد از تموم شدن فیلم هم موزیک تیتراژ پایانی رو دانلود کنه و صداشو تو خونه زیاد کرد و زندگی کنه.
+یه حبه قند؛ محمدرضا عقیلی
پ.ن: بعدتر با شنیدن آهنگی که هی تکرار میشود اشکت سرازیر شود و یاد پدربزرگی بیفتی که نیست و آدمهایی که رفتند و...
+یه حبه قند؛ محمدرضا عقیلی
پ.ن: بعدتر با شنیدن آهنگی که هی تکرار میشود اشکت سرازیر شود و یاد پدربزرگی بیفتی که نیست و آدمهایی که رفتند و...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر