۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

NO Title!

بی اندازه خسته شدم. همه چیز بوی کامپیوتر و کاغذ و ترس می ده.
مغزم درد می‌کنه. قدرت اندازه‌گیری‌م محدود شده، ولی شک ندارم که انتها نداره مسخرگی اون چیزی که هستی، و تماشای اون چیزی که هستی از بیرون، و مسخره کردن اون در حالی که اون چیزی که هستی و از بیرون مسخره می‌کنه اون چیز مسخره‌ی وسط گود رو، خودش مسخره‌تر و بی‌خاصیت‌تره. اصلاً تف به اون چیزی که هستم از بیرون و اون چیزی که هستم در واقع و زنده باد بد و بیراه‌هایی که خلاقانه بر زبانم جاری میشه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر