۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

از امروز*

یه هفته (چند روز کمتر از هفت روز) هیچ کاری نکردم جز کارایی که دوست داشتم. اسمشو میشه گذاشت همون تفریحی که استاد گفت لازم داری و.. حالا لابد باید بعد از یه هفته پر از شوقِ برگشت باشم. برگشت به کار و تز و...
چرا هیچ خبری از این شوق نیست؟ چرا حتی میترسم زنگ بزنم پژوهشگاه و بپرسم آقای الف اومده که من برم برای ویرایش گزارش؟ یا حتی بترسم که فردا شه و بیفتم روی مقاله‌هایی که دانلود کردم و چند تا درست درمونش رو بخونم؟ چی شد اون شوقی که تو دو تا پست قبل داشتم برای برنامه ریزی حرفش رو زدم؟ اینا همش حرفه، نه؟
نباید بذارم فردا شه. از همین امروز خودمو بندازم توش...

*سلام پرام جان ِ کنکوری ِ عزیز

۴ نظر:

  1. از هر چی ترسیدم و خودمو بی هوا انداختم تو دامنش، آخرش تجربه خوبی نصیبم شد
    تو هم بپر تو دامن درس و تز و دانشگاه. از امروز

    منم از پرام یاد گرفتم و شعارم رو کردم از همین الان :)
    دستش درد نکنه

    پاسخحذف
  2. :))
    بچه‌ها همه با هم پس از امروز :ي :)))
    پ‌ن: آرزوی موفقیت و ماچ برای همه. :)

    پاسخحذف