۱۳۹۱ خرداد ۱۳, شنبه

هویچ‌طوری

  همیشه همینطور است. وقتی می­خواهی مثل دیوانه­ها فراموش کنی خودت را، زندگی را، خدا مثل یک هویج برابر چشمانت سبز می­شود، دستش را می­آورد بالا و محکم درون سوتش فوت می­کند. ولی برای قوم نفرین شده­ای چون ما همه چیز برعکس می­شود. به خدا که می­خواهی فکر کنی، خودت، زندگی، کار، هویج،...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر